محل تبلیغات شما

الف ؛ دلنوشته های اعظم احتشامی



به یاد اون روزای دور که پر از شوق نوشتن بودم

. از پی او می روم
می رود بالای درخت
لانه ای در دست
لانه ای بی جوجه
بی نصیب و پر خشم 
می فشارد سخت
در اندیشه آنم
کودک بالای درخت را 
پرواز آموزم
آزار را از او بستانم
آنرا در قفس آویزم.

مرداد/ ۷۶


بی سوگند و قسمی که سهراب به" تماشا"، "آغاز کلام" و "پرواز کبوتر از ذهن" یاد کرد؛ به راستی که "واژه ای در قفس است".
این وبلاگ رو امروز برای درج دلنوشته هام از آغازی نه چندان دور تا پایانی دیر یا زود، ساختم

مرا ببر به نقطه های دور دست دلم
به پهنه های پنهان خودم
ببر مرا به اوج آبی حضور من
دستهایم تو بگیر
و عبورم ده از این کوچه های تنگ
از محرکها و ثابتهای پَست
آنسوی ناپیدای شهر
مرا به من نشان بده

به راههای بی نشان دل روانه می کنم تو را
به بیکرانه های دل ببر مرا
به تازیانه های سخت بادهای خشک
به صخره های تیز و تیره غرور جفا می دهم تو را
به ارتفاع بودنم صعود ده مرا

ورای کوههای سنگی کبود دل
در ابرهای مهربانیِ سپید
 خواب کن مرا
آفتاب شو در آسمان آبی صداقتم
بتاب بر قله های برف پوش دلم
جاری کن از باریکه های بی تاب دلم
آبهای محبت را
ونرم کن صخره های زبر غرورم را
با گرم ترین نوازشهای نگاهت
بیدار کن مرا
کنار رودهای سرشار دلم
ناگهان به واژه های عشق بی تاب کن مرا


آذر/۸۳

گچن گونّر اورئیم داغلار
داغلار بویو یوک دالوما باقلار
داغلار، اوجا داغلار منه حیرتلی باخار

بولودلاردا منیم چین آقلاسا
بیر آه دوداخلاریمی چاتلاماز
داشلاردا یولّاریمی باقلاسا
مین چول ایاخلاریمی ساخلاماز
گونّوزده باتسا
گجلر یولّاردا یاتسا
یولّار من سیز قالماز
باخ بیر باخوشلاریمدا
داغلار، اوجا داغلار نجه هیبت سیز اولار

گوزلریم آمّا سس سیز آقلار
جانوم ایشیق سیز یانار
اولسون، گوزلریم یاشلو
جانوم قوی کول اولسون
اومودوم آمّا گوندن ایشیق
غروروم داغلاردان اوجا اولسون

دی/۸۳

همیشه من هستم و یاد تو
تو می نوازی به نگاهت، به صدایت، حرفهایت
من می سرایم آن نوازشهایت
اکنون تو باش و شعر من
تو در نهان من قدم بزن؛
دست به هر شاخه که بردی میوه خود را چیدی
هر چشمه که جوشید طعم خودت نوشیدی
با هر نفسی عطر خودت بوییدی
تو از هر واژه شعر من روییدی

آذر / ۸۰


از تو آرامشی در جان من است که در چمنزارهایت
و غروری که از ستیغ کبود کوههایت به آسمانت سر کشید و هرگز به پستی ها و زشتی ها نیالود.
از تو مردمانت را نه، کوههایت را، آسمانت را دوست دارم.
چشمه هایت، دشتهایت، از تو من کودکی هایم را دوست دارم.
از تو آواز قمری هایت را، پرواز بلند عقاب هایت، از تو آوای بادهایت را دوست دارم. 
تمام فصلهایت را؛ زنبق های وحشی فروردینت تا کولاک های خشمگین بهمن ماهت
از تو سادگی هایت را، سیاه و سفید زاغی هایت را، از تو زیبایی هایت را دوست دارم. 

اردیبهشت/۹۹

آخرین جستجو ها

hophahomi باشگاه فرهنگی ورزشی استقلال تهران آبی وار tribcontdeva هنرخیابانی روزای رنگی انواع پروژه فایل اکی 2 arropaschi سردار شهید عبدالحسین برونسی ایده | ایده پردازی، ایده تبلیغاتی، ایده برندینگ، ایده بازاریابی